این کتاب با یک"درآمد" و یک" مقدمه" در 2 بخش و 8 فصل مرتب شده است. در قسمت درآمد نویسنده به درستی به اهمیت و ضرورت پژوهش جامعه شناختی کلاس درس دانشگاهی که این کتاب نیز نمونهای از آن است اشاره نموده است و آورده است که «. . . کلاس درس، college classroom به عنوانهارت لند (سرزمین قلب) زندگی آکادمیک، نه تنها یک فضای اجتماعی فرهنگی اخلاقی است، که زمینه و زیست جهانی نیز هست برای آموزاندن علم توسط استاد و آموزیدن علم از سوی دانشجو؛ یعنی آن چه که در نهایت می باید به فرهنگپذیری فرهیخته مآبانه استاد و به تبع آن به تبدیل شدن دانشجوبه یک شهروند فرهنگی برای ملت- کشور بیانجامد».
در مقدمه نیز که عنوان مرور کتاب شناختی کلاس درس است نویسنده با مرور ادبیات بومی و جهانی مطالعات کلاس درس تلاش نموده است تا تصویری معرف از مسایل و مضامین مطالعات کلاس درس ارائه دهد. مهم ترین مضامین اجتماعی فرهنگی در مطالعات مزبور عبارتند از: «اولویت یادگیری دربیرون کلاس، کلاس داری بد اساتید، سکوت انفعالی دانشجویان درکلاس، ارجحیت کلاس مبتنی برنمره تا یادگیری، غیبت فیزیکی و ذهنی از/ درکلاس، تاثیرمثبت جذابیت صوری استاد، اهمیت مثبت کیفیت علمی وشیوه تدریس استاد، نقش مثبت منش اخلاقی و شهروندی استاد، اهمیت بحث گفتگوی انتقادی در کلاس».
اما در بخش اول با عنوان بازخوانی تجربههای تاریخی کلاس درس که با نگاه تاریخ اجتماعی انجام شده است به ترتیب تجربه غرب مسیحی (فصل اول)، تجربه شرق ایرانی(فصل دوم)، تجربه شرق اسلامی(فصل سوم)، "پیشا کلاس" و تجربه عصر قاجاریه (فصل چهارم)، "شبه کلاس"، " نیمه کلاس" و تجربه عصر پهلوی(فصل پنجم) و نهایتا "ضد کلاس" و تجربه دوران جمهوری اسلامی (فصل ششم) بحث شده است.
در بخش دوم نیز که عنوان آن روایت تجربههای زیسته کلاس درس است و با استفاده ازروش کیفی و تکنیکهای مصاحبه، پرسش نامه خرد، تحلیل سند، تحلیل گفتگو و تحلیل خاطره و نیز تحلیل ثانویه پیمایشهای ملی دانشجویی انجام شده است به ترتیب : کلاس درس در تجربه زیسته دانشجویان ( فصل هفتم ) و کلاس درس در تجربه زیسته استادان ( فصل هشتم ) ارائه شده است.
دادههای کمی تر این پژوهش نیز در20 جدول نشان داده شده است. هم چنین متن روایتهای تجربه زیسته دانشجویان (10 دانشجوی دخترو پسر لیسانس، فوق لیسانس و دکترا) و استادان(10 استاد زن ومرد از رشتههای مختلف علوم انسانی، تجربی و فنی مهندسی ) آزمودنی این پژوهش در بخش پیوست کتاب حاضر و در قالب 83 قاب ارائه شده است. به هم چنین نتایج تحلیل محتوا- سند 85 عنوان نشریه دانشجویی(1393 - 1395 ) نیز در این روایتها گنجانده شده است. نیز نتایج نشستهای گفتگویی تخصصی برگزار شده در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی(تابستان تا پاییز 1394) که به ارائه تجربه زیسته استادان (13 استاد از زن و مرد از رشتههای مختلف) از کلاسهای دوران دانشجویی و استادی شان اختصاص یافته بود نیز در این روایتها باز تابیده شده است.
نتیجه گیری کتاب
اما به صورت خاص در نتیجه گیری کتاب نیز به صورت فشرده عصاره جامع این پژوهش آمده است که جهت بهره بردن بهتر مخاطبان به صورت کامل ارائه میشود.(1 ) «این پژوهش بخشی از برنامه پژوهشی کلانی بود که با این مساله که در کلاس درس در ایران چه میگذرد؟ آغاز شد و به تبار شناسی کلاس درس اختصاص یافت. این پژوهش ازهمان نقطه عزیمتش عزم خود را جزم نمود تا با قرار دادن یک نقطه ارشمیدسی برای خود مسیر منتظم و شسته رفتهای را بپیماید تا بتواند پاسخهایی منسجم، از حیث منطق علوم اجتماعی، و نیز پاسخهایی موجه و مدلل و مستند، از حیث منطق پژوهش فرهنگی تجربی، فراهم کند.(2)
ما نقطه ارشمیدسی را برای این پژوهش برگزیدیم تا نشان دهیم: پیشا کلاس درس درایران عصرسنت و دوران مکتب خانههای منتهی به دارالفنون؛ شبه کلاس درس در ایران عصرگذار یعنی از دارالفنون تا مشروطه؛ نیمه کلاس درس درایران عصر شبه مدرنیته یعنی دوره پس از تاسیس دانشگاه تهران؛ ضد کلاس درس درایران عصرضد مدرنیته یعنی پس از تاسیس دانشگاه آزاد، دانشگاه پیام نور، دانشگاه علمی کاربردی، موسسات آموزش عالی غیر انتفاعی، آموزشگاههای سازمانی چه شئونات اجتماعی فرهنگی داشته است.(3)
با پرسشهای جامعه شناختی از کلاس درس شروع نمودیم برای این که بتوانیم به ماهیت فرهنگی اجتماعی فضای کلاس درس رسوخ کنیم. لذا از نسبت استاد- شاگردی ؛وضع سواد دانشگاهی و ماهیت اخلاق حرفه ای پرسیدیم.(4)
بهره بردن از مطالعات کلاس درس منجر به ایدهها و دادههایی شد که نشان میدادند جنس علل و دلایل افت و خیز و فراز و فرود کلاس درس دانشگاهی به چند تعیین کننده یا دترمیانت مهم و موثر وابسته است :«یادگیری در بیرون کلاس، کلاس داری بد اساتید، سکوت انفعالی دانشجویان در کلاس، ارجحیت کلاس مبتنی برنمره تا یادگیری، غیبت فیزیکی و ذهنی از/ در کلاس، تاثیر مثبت جذابیت صوری استاد، اهمیت مثبت کیفیت علمی و شیوه تدریس استاد، نقش مثبت منش اخلاقی و شهروندی استاد، اهمیت بحث گفتگوی انتقادی در کلاس».(5)
با توسعه دادن این ایدهها و دقت ورزی تئوریک روی کلاس درس، مشخص شد کلاس درس بیشتر یک فضای پارادوکسیکال است، یعنی با دوراههها و تقابلهای دوتایی تعریف و ساخته میشود که سوژه کلاس درس- عمدتا دانشجو - در گیر آن میشود اما پای ابژه کلاس درس- کتاب و درس - را هم به میان می آورد ؛ مانند:حضور یا غیبت فیزیکی ذهنی دانشجو درکلاس یا از کلاس؛ تعامل یا تقابل استاد و دانشجو یا دانشجو با دانشجو و یا استاد با استاد ؛ سکوت یا صدای استاد یا دانشجو، غوغا یا هیاهوی دانشجو با دانشجو ؛ سنت سازی یا سنت ستیزی استاد - شاگردی یا مراد- مریدی و یا مرجع - مقلدی و ضد استادی یا ضد شاگردی.(6)
علاوه بر بازخوانی مفصل تاریخی اجتماعی که از وضع کلاس درس در تمدنهای غربی و مسیحی و ایرانی اسلامی داشتیم ؛ ونیز گذشته از کاوش مستند تاریخ اجتماعی کلاس درس در ایران معاصر- از قاجاریه تا پهلوی و دوران جمهوری اسلامی ایران – باید به نقطه ارشمیدسی پژوهش حاضرکه فهم کیفی تجربه زیسته دانش جویان واستادان ازکلاس درس دانشگاهی نیز اشاراتی داشته باشیم.(7)
برای فهم تجربههای زیسته این کنش گران اصلی رویهها و تکنیکهای مطالعات اسنادی، مصاحبههای کیفی، نشستهای تخصصی و مصاحبه های جمعی را برگزیدیم و توانستیم به مدد اینها دادههای غنی دست اول در مورد دو نوع تجربه زیسته از فرم – محتوای کلاس درس در جمهوری اسلامی ایران به دست دهیم: تجربه زیسته دانشجویان و تجربه دو زیسته استادان.(8)
تجربه زیسته دانشجویان از کلاس درس حول دو نوع تجربه سامان یافته است است: تجربه از کلاس و تجربه ازاستاد. تجربه آنان نسبت به کلاس درس توام است با : " عدم رضایت از کلاس، شکل نگرفتن ایدههای نو درکلاس، نبودن هم یاری فکری درکلاس، فقدان هشیاری لازم در سرکلاس، بی توجی به تکالیف کلاسی، فقدان بحث و گفت گوی علمی با هم کلاسیها، غیبت فراوان ازکلاس درس. تجربه آنان نسبت به استاد نیز همراه است با : " عدم دین به استاد، عدم احترام متقابل بین استاد و دانشجو، عدم رضایت از شیوه تدریس استاد، تلقی نکردن استاد به عنوان الگوی علمی دانشجو، تلقی نکردن استاد به عنوان الگوی اخلاقی دانشجو، راهنمایی نشدن از سوی استاد برای کارجمعی کلاسی، تنش و درگیری استاد و دانشجو".
دانشجویان در تفسیر فضای آکادمیک این حسها را بروز دادهاند: در حس شاگردی نسبت به استاد به "نقش استاد" و تجربه، توانایی، خلق وخو، ایده داشتن، متمایز بودن و ممتازبودن تاکید کردهاند. برای " نقش دانشجو " نیز به: باسوادبودن، حس خوب داشتن، علاقه به استاد، حس یادگیری اشاره کردهاند. در مورد " افزایش سواد در کلاس" نیز معتقدند که باید: هم ترازی فهم و سواد استاد و دانشجو، نحوه تدریس استاد، نحوه حضور علمی دانشجو در کلاس سامان داده شود. برای "مشارکت در گفتگوهای کلاسی" نیز قائل به: تعامل مشارکتی استادباکلاس، مطلع بودن دانشجو، توان ارتباطی دانشجو، متکلم وحده نبودن استاد و تمایل دانشجو به بحث و دیالوگ هستند. دانشجویان هم چنین در مورد " الگو بودن علمی واخلاقی استاد" به: تاثیرمنش و بینش و کنش استاد، ضابطه گرایی استاد، عدم رابطه گرایی و دوری ازمراد – مریدی اشاره داشته اند.
تخیل انان از " وضع موجود یک فضای اکادمیک" است: نبود طرح درس؛ هزینه نقد اساتید؛ تدریس به سبک شهود عامیانه؛ مشکلات ساختاری کلاس درس؛ به روز نبودن اساتید؛ تدریس به سبک مدرسه ای؛ملزم کردن دانشجو به خرید کتابهای اساتید؛ به روز بودن منابع درسی؛ روابط تیره استاد و دانشجو؛ ارائه دروس ناکارآمد؛ منابع امتحانی نامناسب؛ روش نامناسب گرفتن امتحان؛ به روز نبودن منابع درسی.
تجربه زیسته دانشجویان از کلاس درس با تخیل وضع مطلوب کلاس درس نیز همراه شده است. آنان گفته اند که در ترسیم یک" فضای اکادمیک مطلوب " نیاز به حضور چند عنصر مهم و موثر است: "استادخوب" یعنی کسی که متخصص دررشته خود است و به روز، مسئولیت پذیر، بااخلاق، دارای روابط عمومی، صبور، باسواد، مدیر و مدبر، متعهد و دلسوز. " دانشجوی خوب" یعنی عاشق یادگیری، به روز، با پشتکار، بااراده، منظم، به دنبال علم، دارای موضع و با اخلاق. " دانشکده خوب" یعنی فضایی متعامل با بازار کار، چند صدایی، مشارکتی، تعاملی، دارای امکانات رفاهی وخدماتی، پویا و سرزنده، دارای آزادی عمل، دارای مدیریت قوی و دارای محیطی صمیمی. " کلاس خوب" یعنی محلی اجتماعی فرهنگی برای تعامل، دارای کمترین روابط قدرت، مشارکتی، بدون تنش و استرس، محرک انگیزههای علمی، منتظم، پویا/ دوستانه و مجهز.(9)
تجربه دو زیسته استادان ازکلاس درس در هر دو مرحله دانشجویی و استادی نیز به همین منوال موید واقعیتهایی است تلخ و شیرین. در کلیت خود مهم ترین دغدغه استادان مسایل ومصائب کلاس درس دانشگاهی است، مانند: پایین بودن سطح اطلاعات دانشجویان، تقلب درسی، تخلف کلاسی، دانشجو سالاری، تصور اشتباه از دانشگاه، رویه غلط در امتحان گرفتن، تناقض نظام اموزشی سنتی و مدرن، گریز از یادگیری، یکدست نبودن دانشجویان کلاس، بی انگیزگی دانشجو، کتاب نخوانی دانشجویان، جزوه مداری کلاسها. در عین حال استادان معتقدند باید از تجربهها و ایدههای نو برای بهبود کلاس درس دانشگاهی نیز سو دجست مانند: تشکیل کمیته برنامه ریزی در کلاس، تعیین ضوابط آمدو رفت درکلاس، گفتگویی نمودن کلاس، لذت مند و مفید نمودن کلاس، ایجاد درک متقابل عاطفی ذهنی میان دانشجو واستاد، تعلیم شیوه پژوهش کلاسی جمعی، جرات مند نمودن دانشجو به سوال و نقد کلاس و استاد.(10)
درنهایت عصاره پژوهش حاضر نشان میدهد آموزش عالی، علم ورزی، کردار دانشگاهی در جمهوری اسلامی ایران با یک رخداد جامعه شناختی قابل تامل وتالم مواجه شده است که از بیخ و بن این نظامهای سه گانه را با چالش روبرو نموده است. منظور درس زدایی از درس، کلاس زدایی از کلاس، دانشجو زدایی ازدانشجو، استادزدایی ازاستاد و علم زدایی از علم است. به نظرما لازم است که در پژوهشهای آتی از این دست، و با عنایت به این پژوهش، این رخ دادهای نو ظهور از حیث جامعه شناختی بازکاوی شوند».
نظر شما